سـایــدا جــانسـایــدا جــان، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 17 روز سن داره

❤ سـایـدا : سایـه ی مـادر ❤

53. واکسن 6 ماهگـی

پــرنسس کوچولوی من ؛ امروز ب همراه آقای پدر رفتیم مرکز بهداشت برای زدن واکسن شما .. لحظاتی قبل از واکسن برایمان آواز می خواندی و می خندیدی . ولی وقتی درد را احساس کردی چنان گریه ای سر دادی ک جگرم آتش گرفت . مادر فدای اشک های پاکت . دوستت دارم بی تا /. + قد 65 و وزن 7.500 ، دور سر 42 مامانی از دیروز غروب تب کردی ... تبت هم نسبتا بالا بود . دیشب تو خواب همش ناله می کردی الهی بمیرم برات مادر . تا صبح بالاسرت نشستم و پاشویت کردم . خداروشکر صبح تبت پایین اومد و الانم داری برای خودت آواز می خونی . مادر فدات صدای قشنگت . همیشه خوب باش نابغه ی تابستانی من . ...
26 دی 1391

52. 6 ماهگـی

                                            " 6 ماهگی ات مبــــــارک عشــق من "   سایـ دای نـازم ؛ 6 ماهه شدی ، نیم ساله ! بزرگ شدی ، خانم شدی ... باورم نمی شود دخترک 1 روزی دیروز من ، 180 روزه شده . عاشقتـم بی حد و مرز . خدا را شاکرم ، ک لایقم دانست مـادرم نمود . ...
24 دی 1391

51. :))

نازنیـن زیبــای من ؛ امروز بـرای اولـین بـار غلت زدی یعنی در 5 ماه و 8 روزگی . لحظه ای زیبـا و ب یادماندنی بود ، من غرق شدم در ی عـالم شــادی . زیاد منتظر این لـحظه بودم ، خداروشـکر . عزیـزم می دونی ک مـامـانی عـاشـقته /. ...
3 دی 1391

50. یلدا

سایـدای نـازم ؛ تجربه اولین يـلدا با حضور فرشته ی پاكی چون تـو ، لحظاتش همه دست نیافتنی . کودکـم لحظـه های پايانی پاييزت ، پر از خش خش آرزوهــای قشنـگ . یلـدایت مبـــــــارک بانوی کوچک من . ...
1 دی 1391
1